ترکان
و
بررسي تاريخ, زبان و هويت آنها در ايران
حسن راشــــــــــدی
گويا از سوي پان آريائيستها و ناسيوناليستهاي افراطي چنين سوالاتي از جوانان دانشجوي ترک کشورمان ميشود که اگر ترکهاي ايران ترکهاي اصيل بودند و به اجبار سلجوقيان ترک نشده بودند. بايد گرد صورت, تنگ چشم و کم ريش و زرد پوست ميبودند در حالي که مردم ترک آذربايجان و ترکان ديگر نقاط ايران چنين نيستند, لذا اينها آذريهايي (آريائيهايي) هستند که با تحميل شدن زبان ترکي بر آنها زبانشان تغيير يافته ولي قيافهاشان عوض نشده است!
گرچه مطرح کردن چنين سوالاتي با توجه به بومي بودن ترکان در خاورميانه که سابقة هفت هزار ساله سکونت در آذربايجان و ديگر نقاط ايران, آناتولي, موصل, کرکوک و… دارند جايي ندارد و تحميل شدن زبان ترکي بر مردم آذربايجان هم با اسنادي که آورده شد جز ادعاي واهي و کودکانه چيز ديگري نيست ولي در جواب سوالاتي از اين قبيل بايد گفت اولاً مسئله زبان مسئله فرهنگي, و مسئله رنگ صورت, شکل و قيافه مسئله ژنتيکي است و اين مسئله دو مقوله جدا از هم هستند. مردم شرق افغانستان در عين حاليکه به زبان دري صحبت ميکنند زردپوست هستند در حاليکه مردم غرب افغانستان و فارسي زبانان ايران با اينکه سفيد پوستند آنها هم به دري (فارسي) گفتگو ميکنند!
رنگ پوست و شکل ژنتيکي انسان رابطه مستقيم با موقعيت جغرافيايي و آب و هوا دارد. هر چه از مشرق به مغرب بياييم صورتها درازتر, چشمها بزرگتر و ريشها پرپشتتر ميشوند و هر چه از جنوب به شمال رويم, و به معناي ديگر از مناطق گرمسير به مناطق سردسير برويم رنگ پوست سفيدتر و موها کم رنگتر ميگردند. چنانکه مردم مناطق جنوب هندوستان در عين حاليکه رنگ تيره دارند مناطق کوهستاني و شمالي آن سفيد پوستند!
حتي سياه پوستان آمريکايي در عين حالي که همنژادان سياه پوستان آفريقايي هستند و از قاره آفريقا به ديگر نقاط جهان رفتهاند به علت مهاجرت و سکونت چهارصد ساله در قاره معتدل آمريکا رنگ پوستشان روشنتر از سياهپوستان آفريقايي شده است و ممکن است چهارصد سال ديگر روشنتر از امروز هم بشود! همچنين مردم ژاپن و چين و مغولستان صورت گرد و چشم تنگ و ريش کم دارند ولي هر چه از شرق به غرب بيائيم از گردي صورت کاسته ميشود, چشمها بزرگتر و ريشها پرپشتتر ميگردند, چنانکه مردم ترک قزاقستان و ازبکستان که در قسمت غرب آسياي ميانه هستند صورتشان کشيدهتر از مردم چين و ژاپن است که در شرق آسيا هستند.
ضمناً مردم ترک آسيا ميانة امروز مردمي هستند که در گذشته بيشتر در منطقة شرقيتر اين قاره سکونت داشتند, چنانکه کتيبههاي «اورخون» در کنار رودخانهاي به اين نام که امروزه تحت حاکميت مغولستان است پيدا شده که در گذشته تحت حاکميت امپراتوري «گؤک تورکها» (ترکان آسماني) بوده است, ولي بعدها با سکونت مغولها در اين مناطق, ترکان اين سرزمينها به مناطق غربيتر و يا به عبارتي به آسياي ميانه امروز روي آوردهاند و گروه زيادي از ترکان ساکن آسياي ميانه نيز در قالب حکومت سلجوقيان به ايران و آذربايجان و آسياي صغير مهاجرت کرده و به ترکان بومي و ساکن در اين مناطق پيوستهاند.
با توجه به موقعيت جغرافيايي و تفاوت ظاهري انسانها با تغيير آب و هوا, مردم آسياي ميانة امروز که در حقيقت نسلهاي بعدي مردم آسياي شرقي هستند شکل و قيافهشان با مردم شرق آسيا و ژاپن, چين و مغولستان متفاوت است, چنانکه صورت رئيس جمهور ازبکستان «اسلام کريماوف» و رئيس جمهور قزاقستان «نور سلطان نظربايف» درازتر, چشمش درشتتر (اگر ريش داشتند ريششان هم پرپشتتر) از نخست وزير ژاپن, مسئولين چين و مغولستان است که در شرق قاره آسيا قرار دارند!
طبعاً مردم ترک آسياي ميانه هزار سال پيش که بعداً در ترکيب حکومتهاي مقتدر سلجوقي به ايران و آسياي صغير آمدند از نظر قيافه اندکي متفاوت از ترکان شرق آسيا آنروز و يا مردم امروزي آسياي ميانه بودهاند. از قرن پنجم هجري به بعد که ترکان اوغوز در قالب حکومتهاي سلجوقي به ايران مرکزي, آذربايجان و آسياي صغير آمدند در طول چندين سده و در ترکيب با ترکان بومي اين مناطق که قرنهاي طولاني قبل از سلجوقيان در اين مناطق زندگي ميکردند, ترکان امروزي آذربايجان , ترکيه و ديگرترکان خاورميانه را تشکيل دادند.
حال با توجه با تأثير آب و هوا و موقعيت جغرافيايي در ترکيب ژنتيکي انسانها, ببينيم در کتابهاي تاريخي, شکل و قيافه سلاطين سلجوقي که از آسياي ميانه و ماوراءالنهر به مناطق مرکزي ايران يعني شهر ري و ديگر شهرهاي عراق عجم (اراک, ساوه, خمين, قم, کاشان, اصفهان و… ) آمده و پايتخت خود را در اين شهرها قرار دادند و از غرب چين تا شرق اروپا حکومت راندند چگونه به تصوير کشيده شده است؟!
«محمدبن عليبن سليماني الراوندي» مؤلف کتاب تاريخي «راحهالصدور» که خود مؤلف, هم عصر با تعدادي از سلاطين سلجوقي بوده و آنها را ديده است در کتاب خود, چهره و شکل و شمايل تعداد زيادي از پادشاهان سلجوقي را به تصوير کشيده است که ما در اينجا به بعضي از آنها به نقل از همين کتاب اشاره ميکنيم.
سلطان ملکشاهبن محمد سلجوقي:
«سلطان ملکشاه صورتي خوب داشت و قدي تمام, بالي افراشته و بازوي قوي بضخمي مايل بود, محاسني گرد, رنگ چهره سرخ سپيد, يک چشم اندک مايه شکسته داشتي از عادت نه از خلقت, جمله سلاحها کار فرمودي, در سواري و گوي باختن به غايت چالاک بود…»[1].
سلطان برکيارق (بورکو ياريق)بن ملکشاه سلجوقي:
«سلطان برکيارق خوب چهره بغايت بود, معتدل قامت خط و محاسن بهم پيوسته ابروگشاده, اول پادشاهي در سنة ستّ و ثمانين و اربع مايه, مدت ملکش دوازده سال, مدت عمرش بيست و پنج سال, ولادت سلطان برکيارق بدارالملک اصفهان بود در محرم سنة اربع و سبعين و اربع مايه…»[2].
سلطان سنجربن ملکشاه سلجوقي:
«سلطان سنجر گندمگون آبله نشان بود محاسني تمام در طول و عرض و بعضي از موي شارب بآبله رفته پشت ويال افراشته بالا تمام و سينه پهن, توقيع او توکلت عليالله, وزراي او الوزير معينالدين…»[3].
سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقي:
«سلطان محمود پادشاهي بود گرد روي بچهره سرخ و سپيد, گرد محاسن ربع القامه قوي بازو متناسب اعضا, مدت عمرش بيست و هفت سال, مدت پادشاهي چهارده سال و در پادشاهي نيکو سيرت بود [مثل]: اَلبِشْرُ اَولّ اِلْبّرِ, گشاده و تازه رويي اول نيکويي است, زيبا صورت لطيف طبع خوش سخن شيرين بذله موزون حرکات نيکو خط و نيکو عبارت بود…»[4].
سلطان طغرلبن محمد سلجوقي:
«سلطان طغرلبن محمد پادشاهي سرخ چهره محاسن تمام تنک. دوابه دراز قامت باعتدال پشت و يال بستهبر و سينه پهن, مدت عمرش بيست و پنج سال وفاتش بدر همدان در محرم سنه تسع و عشرين و خمس مايه…»[5]
سلطان مسعودبن محمد سلجوقي:
«سلطان مسعود اسمر بود, بتنهايي شير افکندي, بقامت و بسطت از جمله لشکر فزون بود دراز رکاب قوي يال فراخبر و سينه خفيفالعارض, توقيع او اعتمادي عليالله, وزراي او الوزير شرفالدين…»[6] .
سلطان محمدبن محمودبن محمد سلجوقي:
«سلطان محمد خوب روي بود بچهره سرخ و سپيد فراخ چشم دراز موي محاسن اندک و تنک متناسب قد لطيف اندام چابک سوار در گوي باختن و تير انداختن, لشکردار و کامکار و کم آزار….»[7].
سلطان سليمانبن محمد سلجوقي:
«سلطان سليمان اسمري بود بسرخي مايل محاسن متوسط کوتاه گردن ربعالقامه, مدت ملکش شش ماه و کسري, ولادت او در رجب سنة احدي عشره و خمس مايه, مدت عمرش چهل و پنج سال…»[8].
سلطان ارسلانبن طغرلبن محمد سلجوقي:
«سلطان ارسلان پادشاهي بود سرخ چهره, خوب روي, کشيده محاسن, تنک موي, دراز دوابه, ربعالقامه, تمام گوشت, مدت پادشاهيش پانزده سال و هفت ماه, مدت عمرش چهل و سه سال…»[9].
و در نهايت تصوير آخرين پادشاه سلجوقي که در کتاب محمد راوندي آمده است:
سلطان طغرلبن ارسلان (طغرل سوم) سلجوقي:
«سلطان طغرل خوب چهره بغايت بود مويها بسه باره برپشت افگنده داشتي و محاسنش به انبوه بود, سبلت تا بن گوش ماليده تمام قد فراخ بر وسينه افراشته يال, عمود او کس برنگرفتي و کمانش نکشيدي…»[10].
آنچه از نوشتههاي محمد راوندي مؤلف «راحهالصدور» در بيان از شکل و قيافه سلاطين سلجوقي برميآيد آنها نه زردپوست بودند نه تنگ چشم و نه کم ريش!
تصويري که راوندي از سلاطين سلجوقي ميدهد که نمايندة شکل و تصوير ژنتيکي ترکان اوغوز است, همان است که امروز ما در بين ترکان ايران مرکزي (اصفهان, اراک, ساوه, قم, تهران) و آذربايجان (جنوبي و شمالي) و ترکيه و عراق ميبينيم؛ و سرخ و سفيد بودن چهره بيشتر سلاطين سلجوقي هم آنها را خيلي نزديک به چهره مردم آذربايجان و ترکيه نشان ميدهد, گر چه ميدانيم چهرة امروز ترکان خاورميانه (ايران, آذربايجان, ترکيه, عراق و سوريه) ترکيبي است از چهرة ترکان بومي که از چند هزار سال پيش از ميلاد در اين سرزمين ساکن بودند با ترکان اوغوزي که در قالب امپراتوري سلجوقي به اين مناطق مهاجرت کردهاند.
[1] – راحهالصدور, محمدالراوندي, ص ۱۲۵ چاپ دوم ۱۳۶۳. [2] – همان کتاب, ص ۱۳۸. [3] – همان کتاب, ص ۱۶۷. [4] – راحهالصدور, محمدالراوندي, ص ۲۰۳ چاپ دوم ۱۳۶۳. [5] – همان کتاب, ص ۲۰۸ . [6] – همان کتاب, ص ۲۲۴ . [7] – همان کتاب, ص ۲۵۸ . [8] – همان کتاب, ص ۲۷۴ . [9] – راحهالصدور, محمدالراوندي, ص ۲۸۱ چاپ دوم ۱۳۶۳. [10] – همان کتاب, ص ۳۳۱ .
کیتابین ایچینده کی لر
4- رابطه هويت ملّی و هويت قومی در بين جوانان تبريز
5- چشم انداز آتی ناسيوناليسم قومی در آذربايجان ايران
—الف- عوامل مؤثر بر شکلگيری ناسيوناليسم قومی
—ب- وضعيت ناسيوناليسم قومی در آذربايجان
—د- پايگاه اجتماعی و شيوه های طرح مطالبات قومی
6- واقعيتهای تاريخی و بافت جمعيتی کشور
8- ترکان و زبان ترکی در آئينه تاريخ و ادبيات
9- فارسی دری, زبان مهاجر يا بومی در ايران؟
10- سيمای ترکان در آثار شعرای فارسی گوی و مورخين مشهور
12- اهميت زبان ترکی در ايران در قرون گذشته از ديد مورخين, سياحان و ديپلماتهای خارجی
13- در ذکر شمهاي از شمايل و فضايل خاصة پادشاه جمجاه خلدالله ملکه و سلطانه
14- دغدغه ناسيوناليستهای افراطی
15- آذربايجان تاريخی و محدوده آن از نظر مورخين